Saturday 18 January 2014

باد در موهایش نوزید چون کوتاه بود

کوتاه کردن مو حالا شده یکی از برنامه های ماهانه ما. یک سالی می شود که من موهای کاوه را کوتاه می کنم. اوایل بلد نبودم حتی با ماشین موهایش را کوتاه کنم. شانسم این بود که بیشتر پشت سرش را خراب می کردم. اطلاعاتم درباره کوتاه کردن مو مردان کاملا هیچ بود، خالی.
از یک مغازه ماشینی خریدیم برای کوتاه کردن موهایش. اولین بار هیچ ایده ای نداشتم که چه کار کنم. نمی دانم چرا به عقلم نرسید که فیلمی در یوتیوب نگاه کنم و کمی یاد بگیرم. همه چیز به آزمون و خطا بستگی داشت و هنوز هم دارد. یک بار آنچنان پشت گردنش را گرد زدم که مثل هلال شد. مجبور شدیم صبر کنیم تا دوباره دربیاید. راه دیگری نبود ماه بعد دوباره همین آش بود و البته با کاسه کمی متفاوت تر. چون اشتباهات یک جور نمی کردم. همیشه هم وقتی مهمانی یا جای مهمی می خواست برود این اشتباهات بدتر میشد. یک بار کناره گوشش را آنقدر خالی کردم که مجبور شد با عینک دسته کلفت رویش را بپوشاند.

 آمدیم تورنتو یکی از مردان فامیل چند درس کوچک درباره کوتاه کردن مو به من داد، اینکه چطور پشت گردن را تیغ بزنم یا کنار گوشها را مرتب کنم. ترکیب درسها و یک سال تمرین حالا شده یک هنر جدید. نه اینکه حالا موهایش را خراب نمی کنم، بلکه حالا می دانم چطور خرابکاریم را کمی صاف و صوف کنم. مثل وقتی که خطاطی می کردم و تازه با حضور معنا دار استاد تیغ آشنا شده بودم. هروقت شکم ج یا دمب ب خراب می شد که معمولا حرف آخر در کل جمله بود عوض دوباره نوشتن کل جمله با تیغ گوشه خراب را می تراشیدیم و درستش می کردیم.  از آنجایی که من در خطاطی چیزی نشدم پیش بینی می کنم در آرایشگری هم چیزی نخواهم شد. اما به هر حال تا اطلاع ثانوی همچنان تمرین می کنم اینجا باد می آید و آدم با موی بلند مرطوب احتمالا سرما می خورد.  

No comments:

Post a Comment